آیت الله اعظمی وحید خراسانی پیرامون نشان دادن چهره حضرت عباس(ع) در سریال مختارنامه می فرمایند:
آنچه که من شنیده ام، خدا نکند که چنین باشد، غلطی می خواهند انجام بدهند، که اگر این غلط را انجام دادند، من وظیفه ام این است که به آنها گوشزد کنم، اگر سعادتمند باشند در دنیا بیچاره خواهند شد، اگر اهل شقاوت باشند در دنیا آسیبی بهشان نخواهد رسید، ولی آن وقتی که دست بریده او وارد محشر بشود، کمر همه آنها را خواهد شکست که برای ابد از رحمت خدا محروم باشند، و آن کلمه این است، شنیده ام می خواهند، لا اله الا الله، می خواهند قمر بنی هاشم را به نقش هنرپیشه ها درآورند، کسی که حجت خدا مقابل قبر او می ایستد، و می گوید سلام خدا، سلام تمام انبیاء، سلام تمام اوصیاء، سلام تمام شهداء بر تو یابن امیرالمؤمنین، کسی که هر صبح و شب خدا و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به او سلام می کنند این را می خواهند به نقش هنرپیشه ها درآورند، خدا نکند چنین غلطی بکنند، آن وقت هر چه پیش آید و هر چه ما بگوئیم معذوریم، باید جوانهای غیرتمند فانی در قمر بنی هاشم، تاسوعای امسال، غیر از تاسوعاهای هر سال است، در اثر این صحبت غلط، باید روز تاسوعای امسال محشری سرپا کنند در عزای قمر بنی هاشم، تا بگویند ای دست بریده کربلا، این فرق سر پاشیده از عمود در راه خدا، تو، تو بالاتر از اینی، ای روزگار، ای دنیای ناپایدار، باید روزگاری بشود، که ما زنده باشیم و در این روزگار بخواهند هنرپیشه ها نقش او را به مردم نشان بدهند.
مردم بدانید! این نقشه ها برای این است، وقتی قمر بنی هاشم را به آن صورت نشان دادند، دیگر این سوز و گداز در روضه ها نخواهد بود، آن کسانی که آن صحنه را ببینید آن هنرپیشه را تماشا کنند، اینها دیگر آنچنان که باید در عزای او نمی سوزند، ولی باید بدانند اگر با چکمه، با کراوات خواستند این چراغ را خاموش کنند نشد، با این ریشها، با این یقه های باز هم این نور خدا خاموش شدنی نیست، دیگر ختم کلام، پشت و پناه عالم کیست؟ پشت و پناه اولین و آخرین کیست؟ امید تمام عالم به کیست؟ امید تمام اولین و آخرین به آن وقتی است که مادرش پیراهن غرقه به خونش را سر دست بگیرد، پشت و پناه عالم او است، خدایا من چه جور بگویم، آن کسی که پشت و پناه عالم امکان است، وقتی آمد کنار نهر علقه گفت: الان کمرم شکست، ای قمر بنی هاشم، تو چه کردی؟ تو که بودی؟ که وقتی به زمین افتادی آن کسی که هر مصیبتی می دید، رنگش مثل گل سرخ برافروخته تر می شد، اما وقتی تو را دید، گفت: الان دیگر ناامید شدم، انقطع رجائی، ای ماه بنی هاشم، تو که بودی؟ که وقتی کنار نهر علقمه گوشواره عرش خدا آمد گفت: (الیوم نامت اعین بک لم تنم، و تسهدت اخری فعز منامها) تو رفتی اما به رفتنت خواب از چشم زینب رفت.
--------------------------------------------------------------------------------------
با سلام؛دوستان گرامی یکی دیگه از طرح هام رو براتون میذارم.
امیدوارم که مناسب و مفید باشد.
«هرگونه کپی برداردی در جهت ترویج فرهنگ شیعه بلامانع است»
برای دریافت فایل لایه باز(psd) اینجا کلیک کنید.